ثبت نام لاتاری 2022 آموزش ثبت نام لاتاری گرین کارت آمریکا 2022 لاتاری

زیباترین و محبوبترین اسم‌های دختر ایرانی

یکی از لذتبخش ترین لحظات زندگی هر فرزند قبل از تولد انتخاب نام آن توسط پدر و مادر میباشد.سختی کار انتخاب وقتی مشخص میشود که فرزند دختر بوده و از بین چندین میلیون اسم زیبا شما باید تنها یک نام را انتخاب کنید.اسم های دختر ایرانی جزو محبوبترین اسامی برای فرزندان میباشد که اکثر خانواده ها روی آن نام ها تمرکز دارند.به تازگی نیز میبینیم نام های اصیل ایرانی همچون اسم های ماندگار مانند ماه‌گل، گلرخ، مهناز و اسامی دیگری که اصالت آن تنها در اختیار ایرانیان میباشد محبوبیت بالایی را پیدا کرده اند.

در این بخش از مقاله اطلاعات عمومی قصد داریم اسم های دختر ایرانی و اصیل را برای شما بگوییم شاید یکی از نام های پیشنهادی سایت مسترآموز برای شما زیبا باشد و برای فرزندتان انتخاب کنید.در ادامه مقاله نام های دختر ایرانی همراه ما باشید.

نام های دختر ایرانی

 

نام طبق حروف الفبا میباشد

نام های دختر ایرانی با معنی (الف)
اختر : ستاره، شهاب
ارغوان : نام گلی است
ارمغان : پیشکشی، هدیه
ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید
اروس : سپید، درخشان و زیبا
اشااونی : زن پاک و راست
اشوچهر : از نام های برگزیده
اشودخت : از نام های برگزیده
اشوروی : از نام های برگزیده
اشوزاد : از نام های برگزیده
اشومهر : از نام های برگزیده
افروز : روشن، روشن کننده
افسانه : داستان، خاطره و یادمان
افسر : بالا و سرور
افسون : از نام های برگزیده
افشان : از نام های برگزیده
اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی
انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان
انگبین : عسل، شهد
انوش : جاویدان
انوشک : انوشه، جاودان
انوشه : بی‌مرگ و جاودان
انیران : روشنایی بی پایان
اَهونَوَر : نگهبان تن
ایران : آزادگان و سرزمین آزادی
ایرانبانو : بانوی ایرانی
ایراندخت : دختر ایران
ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)

نام های دختر ایرانی با معنی (آ)

آباندخت : نام زن داریوش سوم
آبگینه : شیشه، بلور
آپامه : خوشرنگ و آب؛ دختر اردشیر دوم هخامنشی
آتری : آذر
آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ
آتوسا : نام دختر کورش، زن داریوش
آدخت : خجسته و نیکو
آذر : آتش، فروغ، روشنایی
آذربانو : بانوی آتش‌گون
آذرچهر : همانند روشنایی
آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین
آراسته : با نظم و ترتیب
آرام : قرار، سکون
آرام دخت : از نام‌های برگزیده
آرام دل : از نام‌های برگزیده
آرامش : آرمیدن
آرمیتا : آرمان، عشق پاک
آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت
آرمیدخت : از نام‌های برگزیده
آزادچهر : آزاده نژاد
آزاده : نام مادر گشتاسب
آزیتا : از نام‌های برگزیده
آژند : نام گلی است
آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی
آشنا : یار، دوست
آشوب : شور، انقلاب
آشیان : لانه و کاشانه
آفتاب : گرمی، روشنایی
آفرین : درود و سپاس
آلاله : نام گلی است
آمی‌تیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش
آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آنیتا : آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی
آهنگ : قصد، سرود و نغمه
آوا : آواز، آهنگ
آوازه : شهرت و نام آوری
آویشن : گیاهی خوشبو

نام های دختر ایرانی با معنی (ب)
باستیان : بردبار، شکیبا
بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان
برسومه : برسم، شاخه‌های گیاه
برومند : خوش قامت، نام مادر بابک خرمدین
بنفشه : نام گلی است
به آفرید : آفریده بهتر، نام دختر کی گشتاسب
به نگار : خوب چهره، نیکو صورت
به‌آفرین : نیک آفریده شده
بهار : نخستین فصل سال
بهاره : از آن بهار
بهدخت : نیک ترین دوشیزه
بهرخ : نیک چهره
بهرو : نیکو چهره
بهشت : پردیس، بهترین
بهگل : نیکوترین گل
بهناز : نیکوترین کرشمه
بهنوش : نیکوترین نوشیدنی
بهین : بهترین، نیکوترین
بوته : گیاه، ساقه جوان
بوستان : باغ پر گل
بی تا : یکتا، بی‌مانند
بینا : روشن، دل آگاه

نام های دختر ایرانی با معنی (پ)
پاداش : هدیه و پاداش
پارمیدا : از نام های برگزیده
پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ
پارند : نیک بختی و فرارونی؛ نگهبان گنج و خواسته
پاک سیما : از نام‌های برگزیده
پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک
پاکچهر : خوش صورت
پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب
پاکرخ : پاکیزه روی، زیبا روی
پاکروی : پاکیزه روی، زیبا روی
پاکفر : باشکوه پاک
پاکناز : دارای ناز خوش
پاکیزه : بدون آلودگی، پاک
پانته‌آ : پایدار، نگهبان نیرومند، نام همسر آبرداتاس که در زمان کوروش، پادشاه شوش بود
پرتو : فروغ، روشنایی
پرخیده : سخن سربسته،‌از لغات اساطیری
پردیس : باغ بهشت
پرند : پارچه ابریشمی
پرنیان : حریر، دیبا
پروانه : حشره ای زیبا، فرمان، گوشه‌ای در موسیقی
پروین : نام ستاره‌ای
پری : زن زیبا
پری بانو : از نام های برگزیده
پری سیما : زیبا روی
پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی
پریدخت : دختر پری چهره و زیبارو
پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی
پریروی : خوشگل، زیبا رو
پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا
پریسا : مانند پری
پریسان : مانند پری
پریفام : زیبا چهره
پریگون : مانند پری
پریماه : زیبا چون ماه و پری
پریناز : دارای ناز و کرشمه‌ای چون پری
پریوش : پری مانند
پگاه : سحر، بامداد
پوپک : پرنده‌ای است، هدهد
پودینه : پونه
پوران : سرخ، گلگون؛ نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی
پوروچیستا : نام کوچکترین دختر زرتشت، پر بینش
پونه : بوته و گلی خوشبو
پیراسته : با نظم، با آرایش
پیرایه : آراسته، آرایش
پیروزه : فیروزه،‌ از سنگ‌های قیمتی

نام های دختر ایرانی با معنی (ت)
تابان : نورانی، فروغمند
تابانروی : دارای روی درخشان
تابانمهر : خورشید تابان
تابش : نورافشان
تابناک : پرتو، نورانی
تابنده : تابیدن
تازه : جدید، پرتراوت، لطیف
تاژ : لطیف و نازک
تخشک : خوبرو و زیبا
تذرو : قرقاول
ترانه : تر و تازه، لطیف، قطعه آوازی
ترگل : گل تازه
تُرنج : بالنگ، طرحی مرکّب از طرح‌های اسلیمی که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار می‌رود.
ترنگ : آواز تارهای ساز، صدای زه کمان هنگام تیرانداختن، قرقاول، خوش و زیبا
تَرَنُم : آواز خوش
تریتی : نام دختر میانه زرتشت
تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران
تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد،  زمین آبکند
تمیس : گیاهی بالا رونده، الهه ٔ عدالت در اساطیر یونان
تناز : نام مادر لهراسب، دختر آرش،‌ نازنین
تنبور : نوعی ساز، دنبره
تندیس : پیکره، تصویر
تهمینه : زن رستم و مادر سهراب، نیرومند قوی
توران : از نام‌های برگزیده، سرزمین تورانیان
تورانبانو : ملکه سرزمین توران
توراندخت : دختر سرزمین توران
تِیتَک : از نام‌های زرتشتیان، شبکیه چشم به زبان پهلوی
تیهو : پرنده‌ای خوش رنگ

نام های دختر ایرانی با معنی (ج)

جانا ای جان، ای عزیز
جان پرور :  آنچه باعث تیمار جان شود
جانانه : دوست داشتنی
جهاندخت : دختر شهره در عالم
جوانه : جوان، جوانی، روی
جویبار : کنار جوی آب


نام های دختر ایرانی با معنی (چ)
چام : ناز و عشوه
چشمه : آب طبیعی از کوه
چکاو : نام پرنده‌ای خوش آواز
چکاوک : نام پرنده‌ای خوش آواز، آهنگی از موسیقی ایرانی
چَمان : خرامان
چهرزاد : اصیل، لقب هما دختر بهمن در شاهنامه
چیترا : نژاد، الهه مهتاب
چیستا : دانش و دانایی؛ نام جوانترین دختر زرتشت، ایزد دانش

نام های دختر ایرانی با معنی (خ)
خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید
خجسته : شادباش، مبارک
خجیر : زیبا روی و پسندیده
خرامان : با ناز و وقار راه رفتن
خرم چهر : دارای چهره با طراوت
خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان
خندان : خندیدن، با لبخند
خوب چهر : از نام‌های برگزیده
خوبرخ : خوب چهره
خوبروی :زیبا و خوب چهره
خوردخت : دختر آفتاب
خورزاد : زاده خورشید
خورشاد : خورشید شاد
خورشید : هور، هورشید، آفتاب
خورشید چهر : دارای چهره تابان
خُوروَش : همانند خورشید
خوشبوی : دارای بوی خوش
خوشچهر : نیکو روی
خوشخو : نیک رفتار، با صفا
خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال
خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل
خوشگو : خوش سخن
خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ
خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند

نام های دختر ایرانی با معنی (د) 
دراج : نام پرنده‌ای است،  بدرجات بالا رونده
دُرافشان : روشن، تابان، شیرین سخن
درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده
دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ
درسا : مانند مروارید،‌ ارزشمند
دِرمنَه : گیاهی خوشبو
دُرنا : نام پرنده‌ای است
درناز: زیبا رو و گران بها
دریا : توده‌ی بسیار بزرگی از آب، در تصوف ذات حق
دل آرا : مایه نشاط و خرمی
دل آسا : موجب تسکین و آسایش دل
دل آرام : آرامش دهنده دل
دل افروز : روشن کننده دل
دل انگیز : نشاط آور
دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه
دلبر : یار و معشوق
دلپذیر : دلخواه، پسندیده
دلپسند : پسندیده، مرغوب
دلجو : نوازش کننده
دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان
دلدار : دلبر، معشوق، دلیر، دلاور، شجاع
دلشاد : خوشحال، شادمان
دلکش : دلربا، دلپذیر، دلفریب
دلگرم : خشنود، امیدوار
دلنواز : دلارام، دلجو، دلپذیر
دمساز : همدم، همراز، هم صحبت
دنبره : نوعی ساز، تنبور
دنیا : گیتی، جهان
دیبا : نوعی پارچه ابریشمی
دیبارخ : دارای چهره ابریشمی
دینا : داور، داوری، دين
دیناز : خالق زیبایی

نام های دختر ایرانی با معنی (ر) 
رادنوش : (پسرانه و دخترانه) مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
راددخت: دختر بخشنده یا خردمند
رام افزون : شادی افزون، آرامش بخش
رام دخت : دختر آرام
رامش : خوشی، نغمه
رامک : رام و آرام، آرامش دهنده
رایکا : پسندیده و دوست داشتنی
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رخسار : روی، چهره، صورت، سیما
رخشا : رخشان، درخشان
رخشانه : رخشان و درخشنده
رخشنده : درخشان، نورانی
ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رَسابانو : بانوی برگزیده و بلند بالا
رَسادخت : دختر برگزیده و بلند بالا
رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان
روژین : منسوب به روز، تابناک و درخشنده؛ زیبا
روشنک : روشن، دختر دارا
روناک : روشنایی، تابناک
رُونیا: آن که چهره‌اش مثل نیاکان است؛ اصیل

نام های دختر ایرانی با معنی (ز)
زرافشان : افشاننده سیم و زر
زراندام : خوش اندام،‌ زیبا
زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب،‌بانویی که چون زر می‌درخشد
زرتاج : زرین تاج
زرشام : نام دختری از خاندان جمشید
زرگیس : گیسو طلا،‌ زرین گیس
زرگیسو : زرین گیس،‌دارای مویی چون زر
زرمان : زرمانند و بسیار زیبا
زرنگار : منقش به زر، طلاکوب
زری : منسوب به زر، زر دار
زرین : طلایی
زرین بانو : بانوی طلایی، درخشان
زرین چهر : دارای چهره ای ارزشمند و درخشان
زُمرد : گوهر، از سنگ‌های قیمتی
زیبا : خوبروی، خوش چهره
زیبا دخت : دختر خوبروی و زیبا
زیباچهر : خوش رو
زیبارخ : خوش رو و خوش چهره
زیباروی : خوش چهره
زیبنده : شایسته، سزاوار
زیور : آرایش، پیرایه

نام های دختر ایرانی با معنی (ژ)
ژاله : شبنم
ژامک : از نامهای باستانی، آینه
ژرفا : عمیق
ژیان دخت : دختر شجاع و خشمناک

نام های دختر ایرانی با معنی (س)
ساتین: محبوب و دوست داشتنی
سارنیا : بانوی بی ریا، پاک
سانیا: سایه روشنِ جنگل
ساویس : با ارزش، گرانمایه
سایه : تاریکی نسبی در مقابل روشنی، پناه
سپیتا : سفیدترین و پاکترین
سپیته : سپید و درخشان
سپیده : آغاز بامداد
ستاره : اختر،کوکب
ستی : بانو، خانم، کلمه احترام
سداب : نام گیاهی است
سرور : شادمانی
سَروَر : رییس، پیشوا
سمن : نام گلی است، یاسمین
سمن چهر : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن رخ : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن روی : دارای چهره‌ی سفید و لطیف
سمن ناز : زیباروی دارای ناز و کرشمه، نام دختر کورنگ
سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو
سمنزار : بوستان یاسمن
سنبل : نام گلی است
سهی : راست و بلند، نام زن ایرج
سودابه : دارنده‌ی آب روشنی بخش، نام زن کیکاووس
سوزان : دارای حرارت، سرشار از اشتیاق، نام زن رامشگر تورانی
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگند : قسم، استواری بر پیوند
سیما : روی، چهره، صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : دختر سپید و نقره فام، درخشنده
سیمین رخ : سپیدروی
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل

نام های دختر ایرانی با معنی (ش)
شاد آفرید : آفریده شاد
شاداب : تر و تازه، خرم، نام سخنوری بوده است
شادبانو : بانوی شاد
شادپری : پری شاد
شاددل : خوش طبع و خوشحال
شادروز : نیک روز، خوشبخت
شادروی : داره چهره شاد
شادکام : شادمان، کامران، کامروا
شادمان : خوش، مسرور
شادی : سرور و شادمانی، خوشی
شادی آور : نشاط آفرین
شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط
شاهدخت : دختر شاه، شاهزاده خانم
شاهرو : دارای چهره‌ای چون شاهزادگان، زیبا
شایسته : با ارزش، سزاوار
شب بو : نام گلی است
شبنم : ژاله
شراره : جرقه، ریزش آتش
شکربانو : بانوی شیرین
شکرناز :  دارای ناز و غمزه دلپذیر
شکفته : شکوفا، خندان، تازه
شکوفه : گل‌های رنگارنگ میوه
شکوه : بلندجایگاه، با عظمت
شگون : خجستگی، با شانس
شنایا : همه چیز دان
شهربانو : ملکه
شهرخ : شاه رخ
شهرزاد : زاده‌ی شهر
شهرناز : نام خواهر جمشید، مایه فخر و مباهات دیار
شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی
شهرو : نام مادر برزویه پزشک، شهرخ
شهگل : بهترین گل
شهلا : دارای چشمان سیاه، زیبا
شهناز : دارای ناز شاهانه
شهنواز : مورد نوازش شاه قرار گرفته
شهین : دارای ارزش و مقامِ شاهانه
شهین بانو : بانوی با ارزش
شورانگیز : هیجان انگیز؛ آشوب به پا کننده
شیدا : شیفته
شیدبانو : خانمی چون خورشید
شیددخت : دختر خورشید، زیبا
شیدرخ : دارای چهره‌ای درخشان
شیرین : مزه شادکامی
شیرین گل : گل زیبا
شیفته : عاشق، مجنون
شیوا : رسا، فصیح،  بلند و کشیده

نام های دختر ایرانی با معنی (ص)

صدپر : گل سرخ

نام های دختر ایرانی با معنی (ط)

طرفه : شگفت آور، جالب، عجیب
طوطی : پرنده‌ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می‌کند.
طیلا : می پخته شده، شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، مویز، یا خرما به دست می‌آید.

نام های دختر ایرانی با معنی (غ)
غنچه : گل نیمه باز

نام های دختر ایرانی با معنی (ف)
فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن
فراتاگون : نام دختر آرتان و همسر داریوش بزرگ
فرانک : پروانه، نام مادر شاه فریدون
فرخ ناز : با ناز فرخنده
فرخنده : مبارک، پرارج
فردخت : دختر باشکوه
فرزانه : گرامی، خردمند
فرسیما : دارای چهره‌ای باشکوه
فرشته : موجودی آسمانی،‌ ملک
فرگون : شکوه آسا، مانند روشنایی
فرمهر : دارای مهر و عشقی با شکوه
فرناز : دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی، دارای موی پرپشت
فرنوش : نوشنده شکوه و جلال
فرنی : بسیار، افزون و فروزان
فروردین : نخستین ماه هر سال
فروزان : نورانی، شعله ور
فروزش : روشن
فروزنده : تابان
فروغ : روشنایی، تابش
فروغبانو : بانوی روشنایی
فریبا : فریبنده
فریماه : ماه خجسته، زیبا
فرین : نام یکی از دختران زرتشت، دارای شکوه و جلال
فریناز : دارای ناز و غمزه زیبا و با شکوه
فیروزه : نگین انگشتر

نام های دختر ایرانی با معنی (ق)

قشنگ : زیبا، خوشگل
قشنگ گل : گل زیبا، دختری که چهره‌اش مثل گل زیبا و لطیف است.

نام های دختر ایرانی با معنی (ک)
کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه و بردیا
کاناز : چوب ریشه خوشه خرما، اسم اصیل ایرانی
کاویش : پیمانه شیر
کبیتا : نوعی شیرینی
کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه
کشور : سرزمینی دارای مرزهای مشخص
کشوربانو : بانوی سرزمین، ملکه
کی بانو : بانوی پادشاه
کی دخت : دختر پادشاه
کیارنگ : رنگ پاکیزه و لطیف (دخترانه و پسرانه)
کیانا : طبیعت،
کیانبانو : بانوی جهان
کیاندخت : دختر جهان
کیمیا : کمیاب
کیوان بانو : بانوی کیوان، بانوی بزرگ و بلندمرتبه
کیوانچهر : دارای چهره‌ای آسمانی
کیواندخت : دختری که چون کیوان مرتبه‌ای بلند دارد
کیوانرخ : دارای چهره‌ای آسمانی
کیوانزاد : زاده کیوان، به مجاز زاده ستارگان

نام های دختر ایرانی با معنی (گ)
گاتا : سروده‌ای جاودانه از زرتشت
گردآفرید : نام دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان
گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز
گل آذین : زینت گل
گل آرا : زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه
گل آسا : همچون گل
گل آگین : آکنده از گل
گل آویز : گل آویخته شده
گل آیین : خوش سیرت
گل افروز : گل افروزنده،‌ لطیف و با طراوت
گل افسر : گل به سر
گل افشان : گل افشاننده، با طراوت
گل اندام : نازک بدن
گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه
گل بیز : کلاله گل بیدمشک
گل پر : گیاهی خوشبو
گل پری : فرشته زیبا
گل پونه : نام گلی همانند نعنا
گل پیکر : دارای اندامی چون گل لطیف
گل تن : دارای اندامی چون گل لطیف
گل چین : برگزیده
گل خند : دارای خنده‌ای چون گل
گل دخت : دختری چون گل، زیبا
گل دوست : دوستار گل، گل پسند
گل سان : همچون گل
گل سیما : دارای چهره‌ای چون گل
گل شاد : شادان مثل گل،‌ زیبا و با طراوت
گل فشان : گل افشان
گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل
گل گونه : مانند گل، به رنگ گل
گل نوش : شهد گل
گل وش : همچون گل
گلاب : مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می‌آید.
گلاله : موی پیچیده
گلباش : از نام‌های رایج زنان کرد
گلبان : گلِ درخت بان، زیبا
گلبانو : بانویی همانند گل
گلبن : درخت یا بوته گل
گلبهار : گل بهاری
گلبو : کسی که بوی گل می‌دهد
گلپاد : نگهبان گل، باغبان
گلچهر : چهره‌ای چون گل دارد
گلچهره : زیبا، دارای چهره‌ای چون گل
گلدسته : دسته گل، زیبا
گلدیس : همچون گل
گلرخ : خوبرو، خوشگل
گلرخسار : زیبا، خوش چهره
گلرنگ : به رنگ گل
گلروی : خوشگل، زیبا
گلریز : دارای نقش گل
گلزاد : زاده گل
گلزار : گلستان، محل رویش گل‌های فراوان
گلستان : زمینی پر از گل
گلشن : گلزار، گلستان
گلشید : گلی که چون خورشید می‌درخشد
گلفام : به رنگ گل سرخ
گلنار : گل انار
گلناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل
گلنام : دارای نامی زیبا چون گل
گلنواز : نوازش کننده گل
گلی : چون گل
گلی ناز : دارای ناز و عشوه‌ای چون گل
گهر : گوهر، سنگ قیمتی
گهربانو : بانوی چون گوهر گرانبها
گهرچهر :  چهره‌ی گوهرین، ارزشمند
گهردخت : دختر ارزشمند چون گوهر
گهرناز : آنکه نازش چون گوهر قیمتی است
گهرنگار : گوهرآگین، مرصع
گوهر : جواهری با ارزش
گوهربانو : بانوی گرانقدر
گوهرچهر : چهره‌ی گوهرین، ارزشمند
گوهردخت : دختر ارزشمند چون گوهر
گوهرزاد : زاده در و گوهر
گوهرسان : همچون گوهر
گوهرشاد : آن‌‌كه ارزشمند و ارجمند و خوشحال است
گوهرشید : گوهر درخشان
گوهرفشان : زر افشان
گوهرناز : آنکه نازش چون گوهر قیمتی است
گیتی : جهان هستی
گیسو : زلف نگار

نام های دختر ایرانی با معنی (ل)
لادن : نام گلی است
لاله : نام گلی است
لاله رو : چهره‌ای چون لاله دارد، زیبا
لاله گون : همچون لاله
لاله وش : مانند لاله
لبخند : احساس شادی بر لبان
لیان : درخشنده
لیو : خورشید، آفتاب

نام های دختر ایرانی با معنی (م)
مارتا : در اوستا به معنای نوع انسان آمده است، دنیایی
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس، کلام اندیشه برانگیز
ماندانا : عنبر سیاه، نام دختر پادشاه ماد و مادر کورش
ماه آفرید : آفریده‌ ماه، نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : زنی که چون ماه می‌درخشد
ماه دیس : همچون ماه
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : آنکه چهره‌ای همچون ماه دارد،‌ زیبارو
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید، خبر شادی
مژگان : مژه‌ها، چشم پوش
مَشیانه : نخستین آفریده، نام نخستین زن (حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : آن که پیکرش چون ماه زیبا و دل انگیز است
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : دختری که مانند ماه است
مهر رخسار : آن که صورتش چون ماه زیبا است
مهرآگین : آکنده از محبت
مهرآمیز : دوستانه، همدل
مهرآور : دوستی ورزنده، ابراز محبت کننده
مهراسا : مانند خورشید
مهرافروز : افروزنده‌ی مهربانی، مهربان
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافشان : مهربان
مهرانگیز : برانگیزاننده‌ی محبت و دوستی
مهربانو : بانوی مهربان و با محبت
مهرچهر : آنکه چهره‌ای مهربان دارد
مهرچین : برگزیننده مهر یا نور
مهرخ : آن که دارای رخساری چون ماه است
مهرناز : نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند، خورشید ناز
مهرنگار : خورشید زیباروی
مهروی : ماه رو، زیبارو
مهری : منسوب به مهر
مهسان : مانند ماه
مهستی : ماه خانم
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : ماه ناز
مهوش : مانند ماه، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مُوژان : چشم خمار و پر کرشمه، غنچه نرگس
میترا : خورشید، مظهر دوستی و محبت و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی، بهشت

نام های دختر ایرانی با معنی (ن)
نارگل : گل سرخ انار
نارگون : همانند انار، سرخ و آتش
ناز : دوست داشتنی، کرشمه، نام گلی است
نازآفرید : آفریده ناز و زیبا
نازآفرین : آنکه خوشی پدید آورد، نازآفریده، پدید گشته از ناز و فخر
نازبانو : بانوی زیبا و عشوه گر
نازپری : آنکه مانند پری زیباست، نام دخترپادشاه خوارزم
نازمهر : زیبا چون خورشید
نازنین : دارای ناز، نازک اندام، دوست داشتنی
نازیاب : یابنده ناز،‌از شخصیت‌های شاهنامه
ناهید : آناهیتا، پاک بانو
نایریکا : برگزیده و پسندیده
نخستین : آغازین، اولین
نرگس : نام گلی است
نساک :نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
نسترن : گلی سپید رنگ
نسرین : نام گلی است
نکوزاد : زاده نیکویی
نکویار : یار نیکو
نگار : چهره زیبا
نگین : جواهر انگشتری
نورسته : جوانه تازه
نوشین : شیرین و گوارا
نوگل : گلی که تازه شکفته شده است
نونهال : نهال تازه، درخت جوان
نیایش : نماز بردن، عبادت
نیکچهره : او که دارای چهره‌ای نیکوست
نیکدخت : دختر نیک و شایسته
نیکرخ : نیک رو
نیکروی : خوش صورت
نیلوفر : نام گلی است
نینا : زیبایی، خوش اندامی و ظرافت
نیوشا : شنونده، یادگیرنده

نام های دختر ایرانی با معنی (و)
واپسین : آخرین، بازپسین
واژه : کلمه، لغت
وانیا : هدیه باشکوه خداوند
وَرد : گل سرخ
وِستا : دانش، کتاب مقدس زردشتیان
ویدا : پیدا و آشکار،‌ یابنده
ویستا : دانش و فرهنگ، برخوردار

نام های دختر ایرانی با معنی (ه)
هما : مرغ خوش پرواز و مایه سلامت، از شخصیت‌های شاهنامه
هماچهر : آنکه چهره‌ای چون هما دارد، خوش سیما
همافر : دارای شکوه همایی
همدم : همنشین، مونس
همراز : محرم اسرار
هنگامه : شورش و فتنه، وقت و زمان، شگفت انگیز
هوآفرید : خوش ستوده، خوش آمرزیده
هوپاد : نگهبان خوب، نیک سرشت
هور : خورشید
هورام : پیرو خوبی، انسان شاد و خنده رو، هنگام طلوع آفتاب،‌ مرتفع
هوربانو :  زیبا همچون خورشید
هورتن : آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد
هورچهر :  زیبا همچون خورشید
هورداد : داده‌ی خورشید، تابنده و پر حرارت
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورسان : مانند خورشید
هورشید : خورشید
هورفَر : دارای فر و شکوه مانند خورشید
هورمهر : مهربان همانند خورشید
هوروَش :  زیبا و تابناک همچون خورشید
هوزاد : خوب زاده، اصیل
هوزان : نرگس نوشکفته و نیک دان
هوشبام : سپیده دم
هوگون : خوب گون، خوش رنگ، ممتاز
هُووی : نام زن زرتشت، دختر فرشوشتر

نام های دختر ایرانی با معنی (ی)
یارناز : یار زیبا
یارنوش : دوست و یاری که چون عسل شیرین و دلنشین است
یاس : نام گلی است
یاس رخ : آنکه چهره ای چون گل یاس دارد
یاس گل : آنکه مانند گل یاس خوش چهره و زیباست
یاسمن : نام گلی است
یاسمین : گل یاسمن
یگانه : بی همتا
یَسنا : پرستش، از بخش‌های اوستا

در ادامه شما محبوبترین نام های دختر ایرانی را خواهید شناخت :

۱. فاطمه

معنی فاطمه: در لغت و اصطلاح عرب به زنی گفته می شود که فرزند خود را از شیر باز گرفته است. فاطمه نام دختر پیامبر اسلام (ص) است که فرمود :دخترم را از آن جهت فاطمه گویند که: «ان الله عزوجل فطمها و فطم من احبها من النار»  همانا خداوند متعال او و کسانی که او را دوست دارند از آتش جهنم باز می دارد . رانده شده از آتش.

۲. زهرا

معنی زهرا: روشن و درخشان، (در اعلام) لقب حضرت فاطمه (س) . زهرا مؤنث «ازهر» به معنای روشن و درخشان است . همچنین زهراء مأخوذ از «زهره» به معنی سفید و نورانی است . زهرا، لقب حضرت فاطمه  سکینه ( س) است. زیرا هر وقت آن حضرت در محراب خود به نماز قامت بر می افراشت نور او فضای عرش را روشن می کرد بطوریکه اهل آسمان نور مبارک او را تماشا می کردند .

۳. زینب

معنی زینب: زینب در لغت به معنی زین ،آراستن وآرایش و خوبی است و نیز به معنی درختی خوش منظره و زیباست. زینب کبری نام دختر امیر المومنین علی (ع) و فاطمه زهرا (س)  است که از زنان فاضل و عالم و مفسر قرآن کریم و عقیله بنی هاشم به حساب می آید .  درختی است خوش منظر و خوشبوی، پاکیزگی بشره.

۴. مریم‌

معنی مریم: گل سفید خوشه ای خوشبو و دارای عطر با دوام، اصل این گیاه را از ایران میدانند که از اینجا به دیگر نقاط دنیا برده شده است. این گیاه علفی و دارای گلهای سفید زیبائی است و عطر مطبوعی دارد. هر زن پارسا که حدیث مردان را دوست دارد

۵. مبینا

معنی مبینا: مبین، آشکار و واضح، روشنایی

۶. ستایش

معنی ستایش: آفرین، تحسین، تعریف، تقدیر، تمجید، ثنا، حمد، مدح، مدیح، مدیحه، مرحبا

۷. ریحانه

معنی ریحانه: گیاهی خوشبوی که در زمین نرم روید. دختر حسین خوارزمی است، که ابوریحان بیرونی کتابی را به نام وی تألیف کرده است

۸. نرگس‌

معنی نرگس: گلی سفید و کوچک و خوشبو، کنایه از چشم معشوق

۹. هستی

معنی هستی: بود، زندگی، کائنات، وجود، ثروت، دولت، مال، مکنت، نوا

۱۰. محدثه

معنی محدثه: محدثه یعنی زنی که برای او حدیث گفته میشود

۱۱. معصومه

معنی معصومه: پاک، بی گناه، با عصمت، عصمت پرست، پاک دامن

۱۲. نازنین‌ زهرا

معنی نازنین زهرا: زهرای دوست داشتنی زهرای عزیز و گرامی، زهرای زیبا و گرانمایه، جمع دو اسم نازنین و زهرا

۱۳. مهسا

معنی مهسا: مثل ماه، مانند ماه، (به مجاز) زیبا رو – مانند ماه، زیبا

۱۴. سارا

معنی سارا: خالص و صاف، بی غل و غش

۱۵. یسنا‌

نام جزء مهم اوستا است و این کلمه به معنی ستایش و حمد و جشن می آید و آن شامل هفتاد و دو فصل است. در اوستایی یسنه، به معنی پرستش و ستایش و نماز و جشن

۱۶. مائده

معنی مائده: سفره، سفره آسمانی – خوردنی، طعام، نام سوره ای در قرآن کریم

۱۷. مهدیه

معنی مهدیه: مؤنث مهدی، عروس

۱۸. هانیه

معنی هانیه: شادمان، خوشبخت – هانیه کنیه حضرت فاطمه(س)

۱۹. کوثر

معنی کوثر: نام چشمه ای در بهشت، نام سوره ای در قرآن کریم که یکی از شأن نزول های آن تولد حضرت فاطمه است

۲۰. فاطمه زهرا

معنی فاطمه زهرا: اسم ترکیبی از فاطمه و زهرا

۲۱. سارینا

معنی سارینا: پاک،خالص،مقدس،ریشه در ایران باستان نام یکی از شاهزادگان در عصر هخامنش

۲۲. ملیکا

معنی ملیکا: ملیکا از ملک گرفته شده ملک به معنی فرشته است بنابراین معنی ملیکا یعنی ملکه، پادشاه

۲۳. عسل

معنی عسل: انگبین، شهد

۲۴.رقیه

معنی رقیه: به معنی دعا، تعویذ، دختر امام حسین

۲۵. آتنا

معنی آتنا: مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه یونانی، دختر زئوس خدای خدایان

۲۶. حدیث

معنی حدیث: گفتار، سخن، سروا، گفت، داستان

۲۷. ثنا

معنی ثنا: تحسین، تمجید، حمد، سپاس، ستایش، مدح، مدیحه، مدیحه

۲۸. حلما

معنی حلما: بردباران، صبوران – به ضم ح، جمع حلیم، صبوران، دختران صبور

۲۹. فائزه

معنی فائزه: رستگار، زن رستگار – فایزه، نایل، رستگار

۳۰. پریا

معنی پریا: همانند پری – زیبا چون پری

۳۱. آیناز

معنی آیناز: ماه قشنگ و زیبا، (به مجاز) زیبارو – آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه

۳۲. آیدا

معنی آیدا : گیاهی که کنار آب می روید – شاد، خوش

۳۳. یگانه

معنی یگانه: صمیمی، همدل، یک رنگ، بی همتا، بی نظیر، تنها، منحصر به فرد

۳۴. سحر

معنی سحر:  بامدادان، پگاه، سپیده دم، شبگیر، شفق، فلق

۳۵. اسرا

معنی اسرا: هفدهمین سورۀ قرآن کریم، به شب راه رفتن

۳۶. اسما

معنی اسما: نام ها، اسامی، معارف، حقایق

۳۷. هلیا

معنی هلیا: دختر ماه- دختر شب – خورشید

۳۸. نگین

معنی نگین: سنگ یا فلزی زینتی و معمولاً قیمتی که بر روی انگشتر، گوشواره، گردن بند و جز آنها کار می گذارند

۳۹. نیایش

معنی نیایش: آفرین، پرستش، دعا، سبحه، طاعت، عبادت، عبودیت، مناجات، نماز، ورد

۴۰. حدیثه

معنی حدیثه: سخن نو

۴۱. رها

معنی رها: خلاص، جدا، ازاد

۴۲. غزل

معنی غزل: شعر، عشقبازی،چامه، چکامه، سروده، ترانه

۴۳. الهه

معی الهه: اله، بت، رب النوع، صنم

۴۴. نگار

معنی نگار: بت، دلبر، دلداده، صنم، محبوب، معشوق، ول، یار، تصویر، تندیس، طرح، نقاشی، نقش

۴۵. نازنین

معنی نازنین:  دلربا، دوست داشتنی، زیبا، ظریف، قشنگ، گرامی، ناز، ناز آلود، نازپرورد، نازپرورده

۴۶. محیا

معنی محیا:  حیات، زندگی – زندگی، حیات

۴۷. الینا

معنی الینا: نعمت و فراوانی برای ما، باهوش و زرنگ

۴۸. باران

معنی باران: قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد، باریدن

۴۹. کیمیا

معنی کیمیا:  اکسیر، شیمی. ماده ای فرضی که به گمان قدما فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل می کند

۵۰. سوگند

معنی سوگند: حلف، قسم، یمین

۵۱. یاسمن

معنی یاسمن:  گلی زینتی با گلهای درشت و معطر به رنگهای سفید، زرد، و قرمز

۵۲. الناز

معنی الناز: ناز ترین یا محبوب ترین فرد یک قوم یا طایفه

۵۳. مهدیس

معنی مهدیس: مانند ماه، زیبارو ، شبیه ماه، بسیار زیبا و سفید

۵۴. صبا

معنی صبا: باد بهار، باد برین، نام یکی از شاخه های خنیاگری باستان

۵۵. کیانا

معنی کیانا: طبیعت، منسوب به کیان

۵۶. مرضیه

معنی مرضیه: کسی که خدا از او راضی باشد – پسندیده، مرضی

۵۷. النا

معنی النا: نورانی، النا به معنی عطا شده ی خداوند

۵۸.آیلین

معنی آیلین: به زیبایی و روشنی ماه

۵۹. فاطیما

معنی فاطیما: فاطیما لاتین شده نام فاطمه است که در لهجه لاتین فاطیما گفته می شود. فاطمه یعنی از آتش دور شده

۶۰. پریسا

معنی پریسا: افسونگر، زیبا مانند پری. کنایه از زنی زیبا روی است. مخفف پری افسانه ای در ایران باستان پریساتیس بوده است.

۶۱. لیلا

معنی لیلا: شب طولانی، لاله ی سرخی که به شکل جام است

۶۲. مینا

معنی مینا: آبگینه، شیشه، جام، جام می، لایه خارجی دندان، ترکیبی ازلاجورد و طلا، لعاب مخصوص، لعاب شیشه ای، شیشه شراب

بهترین اسم های دخترانه ۶۳: آوا

معنی آوا: آواز، بانگ، صدا، صلا، صوت، لحن، ندا، نغمه، نوا، آوازه، شهرت، صیت

۶۴. یلدا

معنی یلدا:  آخرین شب پاییز در نیم کره شمالی و بلندترین شب سال- تاریک و بلند یا تاریک و عمیق

۶۵. عاطفه

معنی عاطفه: مهر، مهربانی، مهرورزی

۶۶.دینا

معنی دینا:  داور، داوری، (در اوستایی) دین، انتقام یافته، (در اعلام) نام خواهر یوسف

۶۷. الهام

معنی الهام: مکاشفه، وحی، القا- در دل افکندن، فرتابی

۶۸. نیلوفر

معنی نیلوفر: گل های سفید، کبود و زرد رنگ گیاهی به همین نام که مصرف داروئی نیز دارد

۶۹. تینا

معنی تینا: به لفظ زند و پا زند گل سرخ است-  گِل

۷۰. بهار

معنی بهار:  بهاران، ربیع، نوبهار، شکوفه، بت خانه، بتکده

۷۱. نسترن

معنی نسترن: گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد از خانواده ی گل سرخ است، رخسار و بناگوش معشوق

۷۲. بیتا

معنی بیتا: ‎بی همتا، زیبا، بی لنگه – بی همتا، بی نظیر

۷۳. حانیه

معنی حانیه: شرین و تو دل برو – زنی که پس از مرگ همسرش به او وفادار می ماند و در کنار فرزندش به پرورش او همت می گمارد

۷۴. آرزو

معنی آرزو: آرمان، اشتیاق، امل، امید

۷۵. مهلا

معنی مهلا: آهسته- بی شتاب – دوستانه، آهسته

۷۶. مهشید

معنی مهشید: پرتو ماه، ماهتاب، + ماه شید – ماه روشن و درخشان، پرتو ماه

۷۷. ندا

معتی ندا: بانگ. فریاد. آواز. اعلان

۷۸. یاسمین

معنی یاسمین:  منسوب به یاسمین، یاس و مینا گلی به رنگهای سفید، زرد، و کبود

۷۹. حسنا

معنی حسنا: زن زیبا، زیبا

۸۰. سمیه

معنی سمیه:  صدای خوش، اوازی که در آن خیر باشد، نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود

۸۱. راضیه

معنی راضیه: پسندیده، خوش، خشنود، از القاب فاطمه زهرا (س) – خشنود، خرسند

۸۲. فرشته

معنی فرشته: جبرئیل، سروش، ملک، ایزد، پری

۸۳. شقایق

معنی شقایق: گلی سرخ رنگ،  لاله، آلاله

بهترین اسم های دخترانه ۸۴. پرنیا

معنی پرنیا: پرنیان – فرنیا

۸۵. سمیرا

معنی سمیرا:  زن گندمگون، شمیرا، سمیرا ترجمه ‘ مهین بانو’ است

۸۶. درسا

معنی درسا: شبیه به دُر، (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند – در (عربی) + سا (فارسی) مانند در، مانند مروارید

۸۷. نرجس

معنی نرجس:  نرگس، نام همسر امام حسن عسگری (ع) و مادر حضرت مهدی (ع)

۸۸. شیوا

معنی شیوا: فصیح، نغز، خوب-  ویژگی سخنی که به زیبای و با فصاحت بیان شده باشد، شمرده و واضح و دلنشین

۸۹. بهاره

معنی بهاره: مربوط به بهار، به عمل آمده در بهار، منسوب به بهار

۹۰. شیدا

معنی شیدا: بی قرار، دلباخته، دلداده، دلشده، دیوانه، سرگشته، شوریده، شیفته، عاشق، مجنون، مفتون، واله، وامق

۹۱. زهره

معنی زهره: ناهید، ونوس، در نزد قدما زهره نماد نوازندگی و خنیاگری است

۹۲. سیده فاطمه

معنی سیده فاطمه:  مؤنث سید رانده شده از آتش – زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد، نام دختر پیامبر(ص)

۹۳. شیما

معنی شیما:  زنی که روی چانه اش خال دارد، زن زیبای عرب، نام دختر حلیمه سعدیه دایه پیامبر (ص)

۹۴. مارال

معنی مارال:  مرال، گوزن، آهو، (به مجاز) زیبا و خوش اندام – زیبا

۹۵. سرور

معنی سرور: شادی، شادمانی، سرخوشی

۹۶. کاملیا

معنی کاملیا: گلی درشت و زیبا به رنگ سفید و صورتی که در بهار ظاهر می شود

۹۷. سایه

معنی سایه:  تصویری از کسی یا چیزی که هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود، حمایت، پناه

۹۸. پانیذ

معنی پانیذ: قند مکرر، شکر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر می ساختند

۹۹. نیکا

معنی نیکا: چه خوب است، خوشا، نام رودی در شمال ایران

۱۰۰. بهنوش

معنی بهنوش: بهترین نوشیدنی

نظر خودتان را ارسال کنید